آش ویارونه
سلام عزیزدل مامان
بالاخره فرصتی دست داد تا بیام واست بنویسم. میخوام از دیروز برات تعریف کنم
مامان سهیلا چند وقتی بود که میخواست آش ویارونه واسم درست کنه و به این بهونه اقوام و دوستان دور هم جمع بشیم و چند ساعتی رو کنار هم خوش باشیم. ما هم دیدیم این روزا که اعیاد شعبانیه اس بهترین روزه و دست به کار شدیم و به دوستان خبر دادیم که روز چهارشنبه تشریف بیارن منزلمون به صرف شیرینی و میوه و آش رشته مخصوص مامان سهیلا
خلاصه شما نیم وجبی باعث شدی که 20 نفر آدم دور هم جمع بشن
میخوای بدونی کیا اومدن؟ میگم واست عزیز دلم. زن داییا و دخترداییا، ستایش کوچولو، مامان زهره، عمه زهرا و کیانا کوچولو، زن عمو مهرانه و ملینا کوچولو، خاله عارفه به اضافه چند تا از دوستان مامان سهیلا که منم خیلی باهاشون جورم، کلی خندیدیم، زدیم و رقصیدیم
مامان سهیلا یه لباس حاملگی واسه مامانی خریده بود که خیلی خوشگله و مامانی خیلی خوشش اومد، دستش درد نکنه
مهمونامون هم زحمت کشیده بودن و واسه مامانی تنقلات و خوراکیهایی که ممکنه یه خانم باردار هوس کنه با لباسای خوجل واسه شما، آورده بودن. دستشون درد نکنه
ببخشید گلم اگه دیروز خسته ات کردم، آخه مامانی دیروز خیلی کار کرد، گرچه مامان بزرگا هوامو خیلی داشتن ولی خب نمی شد هیچ کاری نکنم که
یکشنبه هم قراره به امید خدا بریم سونوگرافی تا از سلامت و جنسیت شما باخبر بشیم. دل تو دلم نیست، دوست دارم زودتر اون روز برسه. دوستت دارم عشقمممممممممم
حالا عکس لباسای خوشگلی که واست کادو اوردنو میذارم
.
اینم از اسباب بازیه جیگر طلا که موزیکاله