23 ماهگی
23 ماهگیت مبارک باشه عزیز دلم فقط یه ماه دیگه مونده تا تولد دوسالگیت
روز به روز عاقلتر و فهمیده تر میشی. یه کارایی میکنی که گاهی مات و مبهوت میمونیم و میگیم واقعا یه بچه تو این سن میتونه این کارارو بکنه
حرف زدنتم خیلی پیشرفت کرده میخوام بعضی از کلمه هایی رو که میگی اینجا بنویسم
بستنی= بهدنی
بستی= بهدی
بریز= بیریس
عارفه= عالسه
مائده= مایه
عاشق پریدن هستی همیشه میری رو تخت و بپر بپر میکنی اسم این حرکتم گذاشتی هامّبادا
میخوام= آخوام
خامه= آمه
افتاد= اتاد
شام= آم
داغ= داغ
بیا= بیا
بیشتر از اینا حرف میزنی الان یادم نمیاد ولی هر موقع چیز جدیدی میگی سریع ازت فیلم میگیرم
از کارتون شرک خیلی خوشت میاد تو یه قسمتش شرک خررو از خواب بیدار میکنه خره وقتی بیدار میشه با صدای کلفت میگه بــــابــــا به صورت کشیده. از این قسمتش خیلی خوشت میاد وقتی ازت میپرسیم خره چی میگه صداتو کلفت میکنی و میگی بــــا بـــــا
بیشتر وقتا گیر میدی سی دی عموپورنگو واست بذارم وقتی هم میذارم بیشتر از 5 دقیقه طول نمیکشه و میری سراغ کارای دیگه
انار و انگورو خیلی دوست داری بهش میگی انان اگور
خیلی اهل رقابت هستی. وقتی میبرمت پارک از سرسره که میخوای بری بالا صبر میکنی تا یه بچه بیاد نزدیکت بعد به اون امون نمیدی و سریع میری بالا و سر میخوری تو این فاصله هم همه اش حواست به پشت سرت هست که اون بچه از تو جلو نزنه اگه ببینی داره نزدیک تر میشه سرعتتو زیاد میکنی که مبادا اون اول بره هههههههه اولین بار خیلی واسم جالب بود این حرکتت
یه بارم به کفش یه دخترکوچولو خیلی توجه کردی. کفش خودت صورتی بود مال اون زرد. یه نگاه به کفش اون میکردی یه نگاه به مال خودت منم لبخند به لب محو تماشات بودم
وقتی دارم ارایش میکنم میای نگاه میکنی و ازم میخوای برات رژ بزنم منم یه کوچولو برات میزنم تو هم کیف میکنی لاکو که دیگه نگووو عاشقشی وقتی میخوام واست بزنم قشنگ به حرفام گوش میدی مثل خانومای متشخص میشینی و تکون نمیخوری تا کارم تموم بشه و لاکات خشک بشه. دیروز که داشتم واست میزدم یه کوچولو پاتو تکون دادی و مالید بیرون از ناخنت اینقدر بدت اوووومد هی میگفتی پاک کن
شبا معمولا بین 10 تا 11 میخوابی ولی دیشب بیخوابی زده بود به سرت و دوست داشتی بازی کنی منم گفتم بیا ازت عکس بگیرم فکر میکردم مثل همیشه بیای گوشی رو ازم بگیری ولی رفتی وایسادی عقب و منتظر موندی ازت عکس بگیرم منم از خدا خواسته چند تا انداختم بعدشم هر ژستی که بهت میگفتم میگرفتی خیلییییییی خوشم اومد. فکر کنم دیگه واسه اتلیه رفتن اماده باشی
موهاتم حسابی بلند و یه دست شده وقتی از پشت میبندم همه اش میره تو کش. تو هم دیگه بداخلاقی نمیکنی واسه بستنشون مخصوصا وقتی که بدونی قراره بریم بیرون
خانم مهندس مگه نمیگم اینقدر خودتو خسته نکن
و در آخر یک شب به یادموندنی در بازینو به همراه ستایش کوچولو