کاکل زری یا نازپری
سلام عزیز دل مامان
بالاخره انتظارها به سر رسید و امروز من و بابا علی و مامان سهیلا راهی سونوگرافی شدیم.
با اینکه از قبل برای ساعت 9 وقت گرفته بودم ولی باز یه نیم ساعتی معطل شدیم و برای من انگار چند ساعت گذشت و دیگه کم کم داشتم کلافه میشدم که اسممونو صدا کردن بریم داخل.
اقای دکتر صبوری با روی باز ازمون استقبال کرد و مشغول به کار شد. خیلی دکتر خوش اخلاق و مهربونی بود و هر چی که تو مانیتور میدید نشون من و بابایی هم میداد همراه با توضیح.
جیگر طلای مامان روی شکمش خوابیده بود و دست و پاشو جمع کرده بود زیرش وای که چقد دل مامانی رو بردی توووووووووووو. ستون فقراتت کاملا مشخص بود همچنین سر و اون پاهای کوشولوت که الهی مامان فداشون بشه قلبتم نشونمون داد که تالاپ و تولوپ میکرد
ولی هرچی منتظرم موندیم که دکتر جسیتت رو بگه چیزی نگفت. گفتش که تا وقتی مطمئن نشم نمیگم. این نی نیه شما خیلی باحیاس و فعلا چیزی مشخص نیست. خلاصه یه 10 دقیقه ای همه جای شما رو بررسی کرد و گفتش که خداروشکر همه چی خوبه و نی نیه شما سالمه سالمه.
بعدش به من گفت که به پهلو بخوابم و یه مقدار بیشتر روی شکمم فشار داد که مامانی خیلی دردش گرفت ولی تحمل کردم تا دکتر کارشو بکنه و اخرش گفتتتتتتتتتتتتتت حدس میزنین چی باشه؟
بعد من و بابایی به هم نگاه کردیم و باهم گفتیم پسر (چون خیلی از اطرافیان گفته بودن که پسره) بعد دکتر گفت اشکال نداره یه بار دیگه حدس بزنین و یه دفعه بلند گفتیم دخترهههههههههههههههه؟
گفت افرین که تو بار دوم حدس زدین
وای دخملکم نمیدونی چقد خوشحال شدیم، گفتم دکتر مطمئنین دیگه گفت بلهههههههه دختره
خلاصه اینکه دکتر واسمون ارزوی سلامتی کرد و ما با خوشحالی تموم اومدیم بیرون و خبرو به مامان سهیلا دادیم (متاسفانه دکتر نذاشت مامان بزرگت بیاد تو چون یه همراه بیشتر قبول نمیکرد)
حالا دیگه وقتشه که به اتاق دخملی برسیمو بهش سروسامونی بدیم اخ جووووووووون