پارک و گوشواره
سلام خوشگل مامان
دیروز واسه اولین بار بردیمت پارک آخه تازه هوا خوب شده و تو زمستون نمیشد ببریمت. بابایی که سر کار بود و من و مامانی و خاله گذاشتیمت تو کالسکه و رفتیم پارکِ نزدیک خونه باباجون اینا. خودمم بعد از مدتها یه پیاده روی کردم
این عکسم مال همون شبه که انگار تو پارک کلی ورجه وورجه کردی که اینقدر خسته شدی و اینطوری خوابیدی البته خودت تو خواب همه اش غلت میزدی و دوست داشتی این مدلی بخوابی
اینم مال یه روز دیگه اس که این مدلی خوابیدی با دهن باز
امروزم بردیم گوشتو سوارخ کردیم. الهی من دورت بگردم که اونطوری گریه کردی عزیزممممممم انگار دردش بیشتر از واکسن بود چون بیشتر از اون موقع گریه کردی ولی کلا بیشتر از سه دقیقه طول نکشید تو بغلم یواش یواش آروم شدی قربونت بشم منننننننن
میخواستم یه گوشواره با رنگ شادتر واست انتخاب کنم ولی دکتر گفت همین یه رنگ واسش مونده و اگه میخوایم چند روز دیگه بیایم ولی چون خیلی معطل شدیم تا نوبتون بشه دیگه همینو انتخاب کردیم البته ایشالا تا دو هفته دیگه که گوشت خوبه خوب بشه درش میارم و گوشواره خودتو میندازم.
دوستت دارم یه عالمهههههههههه هر چی بگم بازم کمهههههههههههه