خاطرات کودکی | ثبت خاطرات کودکانه | سوال و جواب بچه داری | مشاوره انتخاب اسم | کارتون و انیمیشن نی نی دیگر
صفحه نخست پروفایل نویسنده ورود به حساب کاربری ثبت خاطرات کودک سوال و جواب بچه داری مشاوره انتخاب اسم کارتون و انیمیشن تبلیغات در نی نی وبلاگ مشاهده وبلاگی دیگر
پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره

من و دلبندم

نی نی وبلاگ > این وبلاگ > پنج ماهگی

پنج ماهگی

1391/1/28 23:34
نویسنده : مامی مائده
709 بازدید
اشتراک گذاری

سلام خوشگل مامان ماچ

امروز رفتی تو ماه ششم هوراااااااااااااا وزنت شده 6 کیلو و قدت هم 62 قربونت برم الهییییییییی قلب

دکتر گفت بهت سرلاک و قطره آهن بدم

چند روزه که استفاده از روروئکو شروع کردیم و تو هم دوستش داری ولی خیلی نه چون زیاد توش نمیمونی نیشخند

1

چه خانمی داریم ما قلب

2

3ماچقلبماچقلبماچقلبماچقلبماچقلبماچقلبماچقلبماچقلبماچقلبماچقلبماچقلبماچقلبماچقلبماچقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی
32 ماهگی 32 ماهگی 27 ماهگی 27 ماهگی دوساله شدی دوساله شدی 23 ماهگی 23 ماهگی

نظرات (22)

گلاره
29 فروردین 91 0:09
ای قربون اون موهای گل سر زدت بره خاله
سحر مامان تانیا
29 فروردین 91 1:46
هورااااااااااااا مبارک باشه پنج ماهگی ات عشق من
مریم مامان عسل
29 فروردین 91 13:52
واااااااااااااااااااااای! خدایا قربون خلقتت برم که هیچی واسه این خانوم خوشگله کم نذاشتی! هزار ماشالله!
مریم مامامن عسل
29 فروردین 91 13:52
عسل جون تو مسابقه نی نی متفکر شرکت کرده. میشه بهش رای بدین؟ رای گیری از هفته اول اردیبهشت ماه شروع میشه. http://noruz1391.niniweblog.com/cat6.php
بابای دوقلوها
29 فروردین 91 17:59
هوورا. 5 ماهگی مبارک، ایشالله 100 سالگیتو مامان جشن بگیره دخملی خیلی نازیه، خدا حفظش کنه
یاسمن مامان رادین
29 فروردین 91 18:20
پرنیا خانوم گل ورودت به ماه 6 زندگی قشنگت مبارک عزیزم. روروئک سواری هم که خوش میگذره! مائده،رادین هم بیشتر از یه ربع تو روروئک نمیمونه.منم زود برش میدارم که از روروئک بدش نیاد.
مروارید مامان آوا
29 فروردین 91 18:30
5 ماهگیت مبااااااارک خاله جوونی خیییییلی نازی شما هااااا
مریم مامان پندار
30 فروردین 91 9:04
مبارکهههههههههههه هورا نیم ساله شدی عزیزم ناشالله به این دختر ما اسفنددود کن
ازاده مامانه هانا
30 فروردین 91 20:21
مبارکهههههههههههههههههههه
مبارکهههههههههههههههههههههههه
هزار ماشالله به این دختر
اون شلوار جینش منو کشته
انقد این دخترو فشن نکن اخر مدل میشهه هاااا
روروئک سواریتم مبارک ایشالله BMWسوار شی


زهرا مامان مه سما
30 فروردین 91 21:17
مبارکههههههههههههههه نیم سالگیت
bahareh
30 فروردین 91 23:47
ووووووووووو نیگاش کن چقد بزرگ شده ماشالا. چشم نخوره دخملمون. مبارکه 6 ماهگیش مائده جونم. دوستش دارممممممم
سارا (مامان درسا)
31 فروردین 91 18:21
مبارکهههههههه بسلامتی و دل خوش ایشالا بوسسسسسسسس واسه دخمل خوشگلی هزار ماشالا
مامان نفس طلایی
31 فروردین 91 21:50
مبارک باشه
فرینام
31 فروردین 91 22:59
اسمش را میگذاریم؛ دوست مجازی اما آنسو یک آدم حقیقی نشسته خصوصیاتش را که نمیتواند مخفی کند وقتی دلتنگی ها و آشفتگی هایش رامینویسد وقت میگذارد برایم، وقت میگذارم برایش ... نگرانش میشوم دلتنگش میشوم وقتی در صحبت هایم، به عنوانِ دوست یاد میشود مطمئن میشوم که حقیقی ست. هرچند کنار هم نباشیم هرچند صدای هم را هم نشنیده باشیم، من برایش سلامتی و شادی آرزو دارم هرکجا که باشد سلامتیه دوستانی که مجازین اما از 100 تا دوست حقیقی با ارزش ترن


لایککککککک
حسناسادات
1 اردیبهشت 91 12:22
سلام عزیزم میشه برید تو این لینک و به حسنای من رای بدید؟؟ http://noruz1391.niniweblog.com/post644.php
مامان ابوالفضل
3 اردیبهشت 91 15:53
شش ماهگیت مبارککککککککککککک گل دخترم
باران اردیبهشت
3 اردیبهشت 91 16:20
مبارک ماشین سواری حالا بزار وروجک بشی تمام خونه رو با ماشینت زیرو رو بکنی . مامانش انقدر موهای دخترمون و فشن نکن بابا میدزدنش ها
سحر مامان آراد
4 اردیبهشت 91 11:43
5 ماهگیت مبارک عزیزم برم تو لاکاش
آنی
5 اردیبهشت 91 20:33
وای ناناز چه موهایی داره 5 ماهگیش مبارک
خانمی
11 اردیبهشت 91 12:26
وااااااااااااای منم اینقدر دوس دارم به دخترم غذا بدم
زهرا از نی نی وبلاگ213
23 اردیبهشت 91 8:26
کودکم کمی تب داشت شب زودتر از همیشه خوابید ..... نیمه شب از جا پریدم انگار کسی صدا میزد: مامان ...مامان.... همسرم راحت و آسوده خوابیده بود و همه جا غرق در سکوت... "خواب دیده ام آری خواب دیده ام" هنوز چشمم گرم نشده بود که دوباره شنیدم: مامان..... مامان پریدم و سریع به اتاق کودکم رفتم ونگاهش کردم مثل فرشته ای معصوم و زیبا در خواب ناز بود لحافش را مرتب کردم وصورتش را بوسیدم دلشوره داشتم همه جای خانه را سرک کشیدم و دوباره به بستر رفتم اینبار خیلی واضح تر و بلند تر از قبل... انگار هزاران نفر همزمان فریاد میکردند: "مامان....مامان..." تا اتاقش دویدم ! تب داشت پایین تخت نشستم به موهایش دست کشیدم و دستمال نمدار را هر چند دقیقه یکبار عوض کردم خسته بودم اما خواب به چشمانم نمی آمد آرزوهایی که برایش داشتم را مرور می کردم تا سپیده دمان.... "روز مادر مبارک" زهرا
مامان آتین
29 اردیبهشت 91 17:50
ای جانممممممممم موهاشووووو ببین ماشالله خیلی نازه خدا حفظش کنه