پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

من و دلبندم

22 ماهگی

1392/6/30 12:55
نویسنده : مامی مائده
1,415 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دلم قلب 22 ماهگیت مبارک ماچ چند روزه میخوام بیام مطلب بذارم ولی نمیدونم چرا سایت واسم باز نمیشد.

تو این یک ماه حرف زدنت پیشرفت خوبی داشته کلمات بیشتری یاد گرفتی چند تا جمله کوتاه هم میگی و البته تلفظت هم بهتر شده

ولی اخلاقت خیلی بد شده ناراحت اصلا نمیذاری موهاتو شونه کنم و ببندم. پوشکتو میخوام عوض کنم فرار میکنی. لباساتو میخوام عوض کنم گریه راه میندازی فقط خداروشکر با حموم رفتن هیچ مشکلی نداری تازه استقبالم میکنی که اگه تو این یه موردم مشکل ساز بودی دیگه نمیدونم باید چیکار میکردم. امیدوارم دوباره مثل قبلت بشی و تو این کارا باهام همکاری کنی

اواسط شهریور ماه عروسی دخترداییه گلم بود که تو اونجا خیلی خانم بودی و بهمون خوش گذشت. قبلش تصمیم داشتم برم اتلیه نمیخواستم تو رو ببرم چون فکر میکردم مثل قبل همکاری نکنی و حتی نذاری کار خودمم راه بیافته ولی شرایط طوری شد که باید میبردمت و برعکسه اون چیزی شد که فکر میکردم. مثل دخترخانمای متشخص گذاشتی خانم عکاس کارشو بکنه و ازت چند تا عکس خوشگل بندازه (البته فکر نکنی خیلی ساکت و خوب بودیااااا نه،ولی خاطره اولین اتلیه رو که به یاد می اوردم این یکی رو خداروشکر میکردم نیشخند) هنوز وقت نکردم برم انتخاب کنم ولی به زودی میرم

تو این ماه پیک نیک زیاد رفتیم. دوبار رفتیم جاده چالوس و یه بارم رفتیم برغون. تو از رودخونه خیلی خوشت میاد دوست داشتی بری توش ولی وقتی میخواستی بیای بیرون راه بری میدیدی دمپاییات خیسه بدت میومد میگفتی ایسه ایسه نیشخند

اینجا رودخونه برغونه که ابش روز به روز داره کمتر میشه ناراحت

1

2

یه دوستم واسه خودت پیدا کردی و هی سنگ مینداختین تو اب

3

3

4

اینجا جاده چالوسه

5

با سپینود کوچولو نشستی داری خوراکیهای غیرمجاز میخوری نیشخند

6

وقتی سوار ماشین میشی حتما باید شیشه رو بدیم پایین تا صورتت باد بخوره

7

یه شبم با عموم اینا رفتیم بهشت کوهستان که اونجام خیلی شیطونی کردی. با این پسر بچه دوست شده بودی و رو این تختا هی بدو بدو میکردین استرس

8

9

چند روز پیشم خاله ازاده با هانای خوشگل و تپلی مهمونمون بودن. خیلی خوش گذشتتتت البته هانا اولش یه کم غریبی میکرد و حتی چندبارم بغض کرد ولی یواش یواش یخش اب شد قلبقلبقلب ازاده جونم دوستت دارم ماچ بازم از این کارا بکن.

1

5

هیچکدومتون راضی نمیشدین کنار هم بایستین ازتون عکس بندازیم اینا رو هم به سختی شکار کردیم نیشخند

6

هفته گذشته هم با دخترداییام رفتیم رامسر خیلی خوش گذشت ولی هوا همه اش ابری و بارونی بود دلم میخواست ببرمت تو ساحل بازی کنی اب تنی کنی ولی حیف که نشد اصلا وقتی دریا رو دیدی با موجای بلند و خشن ترسیدی و همه اش میگفتی بریم بریم حتی نذاشتی یه عکس درست و حسابی ازت بگیرم تو همه عکسا یا بغل منی یا بابایی ایشالا سفر بعدی همونطوری بشه که دلم میخواد و حسابی بهت خوش بگذره. البته به ما بزرگترها که خیلی خوش گذشت. روز دوم رفتیم جنگلای جواهر ده با اون هوای بارونی رویایی شده بود. شبا هم دور هم میشستیم پانتومیم و بی سیم بازی میکردیم کلی میخندیدیم خنده

 

 

 

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (12)

شلاله
31 شهریور 92 12:34
ای جاننننننننننننننم موهاش چه ناناز شده.عشقمی تو
مائده چون بیسیم بازی چجوریه؟


مرسی که سر میزنی شلاله جون

بیسیم بازی اینطوریه که چند نفر دور هم میشینن هر کی یه اسم واسه خودش انتخاب میکنه از حیوونا باشه باحالتر میشه مثلا من میگم خرچنگ یکی دیگه میگه آهو بعد من شروع کننده میشم میگم از خرچنگ به آهو، آهو باید حواسش باشه و سریع جواب بده بعد اون یکی دیگه رو خطاب قرار میده و الی اخر. این وسط اگه کسی حواسش نباشه و اشتباه کنه بقیه یه لقب دیگه به اسمش اضافه میکنن که هر چی این لقب مسخره تر باشه بازی خنده دار تر میشه. کسی که بیشتر از چهارتا لقب بگیره میسوزه و از بازی خارج میشه
شلاله
1 مهر 92 10:49
مگه میشه به اینجا سر نزد.اینقدر که خواستنیه آدم جذب میشه وای مرسی.حتما امتحان میکنیم باید خیلی بامزه باشه
مامی وانیا
1 مهر 92 13:41
سلام ایشالاه همه ماههای زندگیت مثل این ماه پر از شادی و خوشگذرونی باشه عزیزم
خانمی
6 مهر 92 11:40
22 ماهگیت مبارگ جیگر....عکسات خیلی قشنگه گلم
هستی
6 مهر 92 15:10
سلام وب خوبی داری به منم سربزن نظریادت نره
نیر
8 مهر 92 1:41
22ماهگیت مبارک عزیزم چرا بچه ها از دریا میترسن خدا این دو تا دختر رو نگاه هر جفتتونو بچلونم
روشا مامان ساینا
12 مهر 92 2:09
وای که چقد من این دوتا گل مو قشنگو دوست دارم



این همه راه اومدم ببینمتون

ولی شماره ای ازتون ندارم که

من کرجمااااااااا




جدی میگی عزیزم کاش ادرس وبلاگتو گذاشته بودی شماره امو برات میذاشتم.

مامان آرین
12 مهر 92 20:57
22ماهگی پرنسس کوچولو مبارک. مامان مائده جون چقدر کم پیدایین؟چرا دیگه پیش ما نمیاین؟نکنه مارو فراموش کردین؟
مامی وانیا
15 مهر 92 16:58
روز کودک مبارک عزیزم


ممنون خانمی
سهیلا
19 مهر 92 9:15
عزیزم همیشه به گردش و خوشگذرونی و دوست پیدا کردن و مهمون داشتن اونم یه همچین مهمون کپلی
مامان محمد پارسا
2 آبان 92 11:24
سلام عزیزم 22 ماهگیت مبارک این دخملی چقدر بزرگ شده خدا حفظش کنه
ازاده مامان هانا
10 آبان 92 11:54
الهی من قربونش برم که دلم براش یه ذره شده ...صب کن ازین به بعد تن تن میایم دیگه بگی تورو خدا نیاین...اما شما باید این دفه بیاید اسیاب به نوبت..بعله ما عاشق شما هستیم خیلی زیاددددددد ...عچقمو ببوس...همیشه به سفر...اتفاقا مام رفتیم دریا هانا پاش خورد به اب گفت بریم...منه عاشق دریای افسرده..گفتم لابد از جمعیت که میترسه از مهمونی که میترسه هیچی دیگه افسرده شدم


قربونت برم من. چشم مزاحمتون میشیم. اره اتفاقا منم خیلی ضدحال خوردم وقتی دیدم اینجوری از دریا ترسید اخه خودم عاشقشم. ایشالا در اینده درست میشن