پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 13 روز سن داره

من و دلبندم

هفت ماهگی

1391/4/1 23:16
نویسنده : مامی مائده
1,661 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشقمممم قلب

هفت ماهگیت مبارکککک البته با چند روز تاخیر

بیست و هشتم برای چکاپ بردیمت دکتر که بازم خوب وزن نگرفته بودی. همه اش 300 گرم که کلا 6400 بودی. دکترت خیلی راضی نبود. قدتم همون مقدار قبلی بود. البته تا دکتر میاد نزدیکت بشه که قد و وزنت کنه تو اینقدر گریه و بی تابی میکنی که فکر کنم این ارقام خیلی درست نباشه. به هر حال دکتر واست یه آزمایش کلی نوشت که ببینیم علت کمی وزنت چیه. بعدشم گفت اگه آزمایشها چیزی نشون نده پس مشکلی نیست و ژنتیکی جثه اش ریزه. احتمالا خودتون هم همینطوری بودین.

از مطب که اومدیم بیرون خیلی ناراحت بودم. اصلا راضی نمیشدیم ازت خون بگیرن. هم من هم بابات میدونیم که هیچیت نیست عزیز دلم. تازه وقتی شما خوب غذا و شیر نمیخوری خب مسلمه که وزن نمیگیری.بعدشم بچه مریض که اینقدر شیطون و سرحال و کنجکاو نمیشه. واسه همین تصمیم گرفتیم بیخیال آزمایش بشیم. میدونم تو آزمایشگاه سوراخ سوراخت میکنن و بعدم میگن هیچیت نیست.

برنامه غذاییت رو یه کم تغییر دادم. صبحها بهت بیسکوییت میدم. میان وعده موز میخوری. ناهار سیب زمینی و هویج و عدس و سبزی پخته شده رو له میکنم و با کره و کمی شکر بهت میدم. اخه تو  فقط چیزای شیرین دوست داری. یکی دو ساعت بعد سیب. عصر هم حریره بادوم به همراه گوشت. اخه گوشت اگه تو سوپت بریزم اصلا نمیخوری ناچارم بریزم اون تو مزه اش هم زیاد تغییر نمیکنه تو هم خیلی خوشت میاد و قشنگ میخوری و مامانی رو خوشحال میکنی نیشخند اون لابه لاها هم شیر خودمو میخوری. گرچه از غذای سفره هم جدیدا خیلی خوشت اومده و دوست داری بهت بدیم. منم هر چیزی که واست بد نباشه یه مقداری میذارم دهنت.زرده تخم مرغ و نون هم باید از این ماه اضافه کنم.

همه اینایی که گفتم و با کلی خواهش و تمنا و ادا و اطوار به خوردت میدم به غیر از حریره بادوم و موز

خب از کارایی که جدیدا یاد گرفتی میگم. وقتی از چیزی خسته میشی و میخوای بهت توجه کنیم نق میزنی و لباتو میچسبونی بهم و میگی ما ما ما وای نمیدونی چه کیفی میکنم وقتی میگی ماما ماچماچ

چند روزی هم هست که ژست چهار دست و پا رو میگیری ولی حرکت نمیکنی فعلا واسه جلو رفتن سینه خیز میری.

وقتی هم خیلی عصبانی باشی و چیزی باب میلت نباشه پاشنه پاهاتو محکم میکوبی زمین. این حالتت خیلی خنده داره خنده

رو زمین که دراز کشیدی وقتی دستاتو میگیریم سریع بلند میشی بدون اینکه بشینی. فکر کنم قبل از اینکه سعی کنی نشستن یاد بگیری یه راست بلند شی وایسی نیشخند وقتی هم که می ایستی و دستات تو دستامونه حسابی رو پاهات ورجه وورجه میکنی و بالا و پایین میپری. همراه با اینا ذوق میکنی و میخندی. ما هم به این کارای تو میخندیم خنده

هر چی رو زمین باشه سریع برمیداری و میذاری دهنت حتی کوچکترین آشغال قهر اول سینه خیز میای سمتش بعد ژست چهار دست و پا میگیری، رو هدف مورد نظر زوم میکنی و با یه حرکت سریع زبونتو میاری بیرون و شکارش میکنی بچه جان مگه تو آفتاب پرستی نیشخند کم کار داشتم حالا همه اش باید حواسم به این باشه که آشغالی چیزی رو زمین نباشه

خلاصه هر کی یه ساعت باهات سر میکنه آخرش بهمون میگه این یه شیطونی میشه که پدرتونو در میاره قهقهه

 1

خاله عارفه اومده بود خونمون میخواستم واسه عصرونه کیک درست کنم. در آخر تبدیل شد به کیک هفت ماهگی شما نیشخند

2

اینجا هم که دایی میخواد بهت تنبک زدن یاد بده ولی تو انگار زیاد خوشت نیومده متفکر

3

4

این عکسام مال دیروزه که با بابابزرگ اینا رفتیم برغون. ببین بابا محسن نشوندت کجا؟ نیشخند

5

این عکس مال دو یا سه ماه پیشه که به اصرار خاله گذاشتمش تو وبلاگ مثل اینکه خیلی دوستش داره قلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (25)

نهیر
2 تیر 91 0:05
نفسم عشقم ماهم دوستت دارم اون عکس اخریت منو کشت
سحر مامان تانیا
2 تیر 91 0:25
عزیزکم مبارک باشه هفت ماهگی ات، قربون اون خندهای شیطونت هم برم من...
شلاله
2 تیر 91 1:01
جانننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننم قربونش برم من.جانم خوردنیه من.خواستنیه من. خیلی دوستت دارم
مامان اندیا
2 تیر 91 1:57
هفت ماهگیت مبارک ناز گلم ایشالا 120 سالگی من آپم
سارا (مامان درسا)
2 تیر 91 23:40
7 ماهگیت مبارک عزیزم
راستی مامان مائده درسا هم از اون پاپوش طوسی های پرنیا جون داره.....


هم سلیقه ان پس
آرزو
3 تیر 91 13:02
قربون اين دختر هفت ماهه كه تولدش هيچوقت يادم نميره چون با آرمانيه من تو 1 روز به دنيا اومدنمائده رمزو گذاشتم فيس بوك


مرسی ارزو جون
یاسمن مامان رادین
3 تیر 91 16:15
قربووووونش بره خاله
هفت ماهگیت مبارک


مرسی خاله جون
الناز(مامان بنیا
3 تیر 91 19:41
عاشقت قیافتم با اون کفشای خوشکلت
مریم مامان عسل
4 تیر 91 8:21
جونم پرنیای نازم. ماشالله! هفت ماهگیت مبارک جیگررررررررررررررر عکسات محشر بودن. کارایی که میکنی هم عین عسله!
مریم مامان عسل
4 تیر 91 8:25
راستی عسل هم الان دوماهه که روی 7 کیلو در جا زده! اصلا اضافه وزن داره. منم خیلی نگرانم.


امیدوارم هردوشون زودتر تپلی بشن
saba
4 تیر 91 13:06
عزیزم 7 ماهگیت مبارک.... خانومی خوب غذا بخور تپلی بشی


مرسی خاله جون
زهرا از نی نی وبلاگ213
4 تیر 91 19:07
مبارکه خانوم کوچولو کیکها رو تنهایی خوردی؟ خب معلومه وزن نمیگیری
مامان ساینا
5 تیر 91 11:36
7 ماهگی مبارک پرنیا جون. مامانی کم حجم و پرکالری بده. روغن تو همه غذاهاش بریز. ببخشید البته فضولی بود


این حرفا چیه عزیزم ممنون استفاده میکنم از نظرات
خانمی
5 تیر 91 11:43
هفت ماهگیت مبارک عزیزم
باران اردیبهشت
5 تیر 91 21:09
جیگر بلا خانم انقدر شیطونی میکنی تپل نمیشی دیگه ...مامانی به دختری بستنی و ماست هم بده واقعا در وزن گیریشون تاثیر داره والبته سعی کن همیشه قبل از غذا بهش شیر بدی چون شیر فعلا از غذا براشون مهم تره


چشم باران جون
مریم مامان ملینا
6 تیر 91 13:11
هفت ماهگیت مبارک پرنیا جون....
معلومه که خیلی شیطونی
مامانی چرا تو سوپش بلغور جو و بلغور گندم وبرنج نمیریزی؟ الان که 7 ماهش کامل شده و باید یه سوپ کامل و غلیظ بخوره. البته شیر خودتم باید خوب بخوره که وزن بگیره.
الهی همیشه شاد و سالم باشید


ممنون
برنج میریزم ولی بلغور هنوز نریختم. اونارم امتحان میکنم
زهرا از نی نی وبلاگ213
6 تیر 91 13:44
شبيه ابر باشيد!؟ روزی شیوانا از کنار مزرعه ایی می گذشت. زن و مرد جوانی را دید که به زحمت در حال کشت و زرع هستند. مرد به محض دیدن شیوانا به سوی او دوید و در حالی که زنش او را همراهی می کرد، هراسان گفت: " استاد! تمام امید من و خانواده ام به نتیجه این کشت و زرع است. اگر آفتی بیاید یا اتفاق ناگواری بیفتد شاید تا چند ماه آینده تمام چیزی را که داریم از دست بدهیم و به فقر و تنگدستی بیفتیم. ما را راهنمایی کن تا از این نگرانی بیرون بیاییم." شیوانا نگاهی به زن و مرد جوان ا نداخت و گفت:" خالق هستی مزرعه را در اختیار شما قرار داده است و شما هم از زحمت و تلاش چیزی کم نگذاشته اید. پس دلیلی نیست که نسبت به کسی که دست روی دست گذاشته عقب بمانید. اما با این وجود در کنار این کار به پرورش دام و طیور هم مشغول شوید و در اوقات فراغت یک کار فنی مثل فرش بافی برای خود دست و پا کنید!در این صورت احتمال شکست و تنگدستی شما کمتر می- شود! اما در هر صورت پیشنهاد می کنم با نیت خالص و پاک کارتان را انجام دهيد و مانند ابرشناور شوید و بگذاريد نتایج خودشان همدیگر را پیدا کنند و گرد هم آیند. شما شبیه ابر باشید. برای ابر چه فقر می کند که باد از کدام جهت می وزد. او در آسمان رویایی خودش شناور است. شما هم مادامی که خود را در آسمان توکل و اعتماد به خالق هستی شناور ساخته اید، نگران هیچ تندبادی نباشید!"
فاطمه
6 تیر 91 22:31
7ماهگی پرنیا جون مبارک مائده جون...
عزیزم اینقدر نگران وزن دخمل نازت نباش
عکسای پرنیا جون خیلی قشنگه مخصوصا اونی که با دمپایی بزرگه


ممنون عزیزم
آی تک (مامان نیایش)
8 تیر 91 9:43
پرنیا خیلی مااااااااااااااااههههههههههه

معلومه انقد شیطونی میکنه وزن نمیگیره
نگران نباش خدارو شکر بچه سالمیه

پرنیا جونم زیاد زیاد به بخور تپلی بشی مامانت بیاد بگه بس که میخوره همه کارم شده آشپزی واسه ظال خانوم باشه خاله؟؟؟؟؟


خدا کنه آی تک جون
مامانی وروجک
8 تیر 91 21:20
سلام عزیزم.هفت ماهگیت مبارک.کشتی مارو با اون عکسای نازت
مائده جون خوب کردی نبردی واسه ازمایش درسته باید خوب وزن بگیرن ولی وزن گرفتن که همه چیز نیست!
تو وبم با اسم عارفه نظر گذاشتین ومن هم وقتی صفحه رو باز کردم دیدم این خوشگل خانم و عکساش و مطالب به نظرم اشناست نگو عارفه جون خواهرتونه.مرسی


ممنون عزیزم

ای وای اسم خواهرم تو هیستوری مونده منم دقت نکردم همینطوری زدم ههههه
marmar
9 تیر 91 22:54
akhey bebin chand vaghte nayoomadam be jigaram sar bezanama.. elahi fadash sham.. cheghad naz shode :-*
khoshgel khanooooom


ممنون مرمر جونم
اوری جون،مامی علی طاها
10 تیر 91 10:25
الهی من قربون اون چشمای نازت عروس گلم



ایشالله همیشه زنده باشی زیر سایه الله و بابایی و مامانی


ممنون مادرشوور
اوری جون،مامی علی طاها
10 تیر 91 10:28
یه عالومه بوووووووووووووسه برا عروس گلم قربون اون چشمای نازت
ازاده مامان هانا
12 تیر 91 0:36
مائده منم مث خاله عاشق این عکس اخریممممممم کلن عاشقتم خاله جونننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننکی میشه تو رو من ببلعمم اخهه
صد دفه اومدم نظر گذاشتم هیچ کودوم نیومده اما من پررو تر از این حرفام
قربون اون خوشگلیات با لباس سبزتتت


مرسی عزیزم این یکی بالاخره رسید
ازاده مامان هانا
12 تیر 91 0:40
راستی خاله غذاتو خوب بخور این دفه رفتی دکتر وزن گرفته باشی حسابیی
بوس
مائده حونم نگران نباشیااااا


ممنون عزیزم چشم