پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره

من و دلبندم

شش ماهگی

1391/2/28 12:39
نویسنده : مامی مائده
1,359 بازدید
اشتراک گذاری

ماهگیت مبارک گلکم niniweblog.com

6 ماه ... چقدر زود گذشت ... احساس میکنم تو این مدت خیلی بزرگ شدم. همونطور که تو هر روز یه چیز جدید یاد میگیری منم همینطورم. هر روزم متفاوت از روز قبل درست برعکسه روزهای بی تو که همگی تکرار بود و تکرار خیال باطل

تو با اون دستای کوچولوت خیلی چیزا به ما بخشیدی که مهمترینش یه عشق پاکه ... عشق به فرزند که با هیچ عشق دیگه ای قابل مقایسه نیست و ما چه خوشبختیم که عــــــاشقیـــــــــــــم قلب

کوچولوی خوشگلم خیلی زود داری بزرگ میشی، گاهی میترسم، گاهی دوست دارم زمان و متوقف کنم تا اون لحظه ای که با تو تا بی نهایت خوشحالم هیچ وقت تموم نشه اما حیف که نمیشه و روزها یکی پس از دیگری میان و میرن ...

ماشالا دیگه واسه خودت خانمی شدی. خیلی هوشیار و کنجکاوی. وقتی دارم بهت شیر میدم با کوچکترین صدایی برمیگردی ببینی چه خبره مخصوصا اگه یه صدای اشنا بشنوی واسه همین وقتی میخوام بهت شیر بدم به همه میگم ساکت لطفـــــــآ

از فردا میخوام سوپو شروع کنم. امیدوارم خوشت بیاد و با مامانی همکاری کنی تو غذا خوردن. قبل از این فقط بهت فرنی و شیره بادوم میدادم که خداروشکر خوب میخوردی. سرلاکم بود ولی دو یا سه بار بیشتر نخوردی و خوشت نیومد.

از دالی بازی خیلی خوشت میاد. هر چیزی رو بالای سرت تکون تکون بدیم و به صورتت نزدیک کنیم خوشت میاد و سریع میخندی و سعی میکنی بگیریش. وقتی هم بگیریش یک راست میکنیش دهنت

وقتی اسمتو به صورت کشیده صدا میزنم مثلا میگم پـــــرنیــــــا، خوشت میاد و با حالت ذوق زده به سمت صدام برمیگردی و وقتی منو میبینی هیجان زده میشی و دست و پاتو تند تند تکون میدی. تو این حالت میخوام بیام قورتت بدممممممم ماچ

صدای کلید انداختن بابایی تو در هم که دیگه واست کاملا اشنا شده. وقتی صدای کلید میاد تو هر وضعیتی باشی ساکت میشی و به سمت در برمیگردی. تا چهره بابایی رو میبینی گل از گلت میشکفه و واسش دست و پا میزنی. بابایی هم حسابی قربون صدقه ات میرهniniweblog.com

ایینه هم خیلی دوست داری. وقتی میبریمت جلو ایینه سریع میخندی و میخوای خودتو بگیری یا با خودت حرف میزنیniniweblog.com

تو روروئک که باشی رو موکت اتاقت یا سرامیک به راحتی راه میری ولی رو فرش نه

عاشق بیرون رفتنی. فکر کنم ساعتها هم تو خیابونا و پیاده روها بگردیم خسته نشی و جیکت درنیاد. تقصیر باباییه که با کوچکترین بهانه ای میبردت بیرون. معمولا وقتی واسه خرید روزانه میفرستمش بیرون تو رو هم با خودش میبره. تو هم که از خدا خواسته نیشخند

از وقتی با تو میریم بیرون یه چیزی همیشه واسمون اتفاق میافته اونم نگاه های مردمه. همه بهت خیره میشن و به بغل دستیشون هم اشاره میکنن که نگات کنن. بعضیاشون که مستقیم میان جلو و قربون صدقه ات میرن. نمیدونم مهره مار داری چی داری که توجه همه رو به خودت جلب میکنی. تو فروشگاه، تو خیابون، تو پارک، تو ارایشگاه خلاصه همه جا. من موندم مردم نسبت به همه بچه ها اینطورین یا ... نمیدونم والا. به بابایی میگم وا مردم انگار بچه ندیده ان اونم میگه خب حق دارن همچین جیگری کی داره آخه غیر از ما. به هر حال من که از این بابت یه حس غرور خاصی بهم دست میده مژه

تو این 6 ماه فیلم زیاد ازت گرفتیم ولی دوتاشون هست که من خیلیییی دوستشون دارم یکیش موقع غذا خوردن بود که تو بغلم بودی و داشتم بهت غذا میدادم که خوابت گرفت و داشتی چرت میزدی ولی از یه طرفم دوست داشتی غذاتو بخوری خیلیییی بامزه بود بابایی سریع رفت دوربینو اورد و فیلم گرفت. قاشقو که میاوردم نزدیک چشما و دهنتو باز میکردی یه ذره میخوردی و دوباره میبستیشون و اروم نق میزدی خنده

دومیشم اینکه یه روز تو اتاقت تو روروئک بودی و منم پای سیستم بودم داشتی واسه خودت بازی میکردی. زیر نظرم بودی که دیدم به کاغذ دیواریه اتاقت خیره شدی و با عکسه پسرکی که رو دلفین نشسته داری حرف میزنی چند بار گفتی اِ اِ اِ او او او دوباره همینارو تکرار میکردی و چشم ازش برنمیداشتی که البته چند دقیقه ای هم طول کشید. وای مرده بودم از خنده سریع دوربینو برداشتم و دست به کار شدم نمیدونی چه فیلم توپی شده مامانی اینا که غش کردن از دستت نیشخند

خلاصه از کارات هر چی بگم کم گفتم چون همشووووون بامزه و شیرینن قند عسلممممم ماچ

عکساتو تو ادامه مطلب میذارم

 

 1

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

3

 اینجا حیاط خونه دایی منه

4

5

پرنیای همه چیز خوار متفکر

 7

پرنیا بوکسور میشود نیشخند

8

اینم طرز کتاب خوندنته تعجب

11

قربون این قیافه مظلومت بشم منننن ماچ

9

10

13

پرنیا رفته واسه خودش خرید کنه

12

 روزای اول اردیبهشت هوا بیشتر وقتا ابری بود و یه دفعه یه بارون سیل آسا می اومد یه روز رفتم تو تراس دیدم ابرا چقدر خوشگل شدن. یه عکس ازشون گرفتم تا به هنر عکاسی مامانی پی ببری زباننیشخند

2

پا نوشت: امروز (91/2/30) با بابایی رفتیم واکسنتو زدیم. الهی بگردم خیلی گریه کردی گلکم ناراحتماچ یه چیز ناراحت کننده اینکه وزنت همون وزن ماه قبل بود. چیزی اضافه نکرده بودی خیلی ناراحت شدم. دو روز دیگه میبرمت پیش دکترت تا ببینم چه برنامه ای میده واست. ولی قد و دور سرت اضافه شده بود خداروشکر

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (22)

خاله عارفه
30 اردیبهشت 91 13:37
اخ تو جیگر منی خانمی
الهی ایشالا خوب میشی واکسن زدی عزیزم

اجی جون ایشالا وزنشم اضافه میشه تپل مپل میشه
راستی خیلی عکسای قشنگی ازش گرفتی


مرسی عزیزم
سارا |(مامان درسا)
30 اردیبهشت 91 14:00
مبارکههههههههه ایشالا 6 - 60 و......... سالگی دختر گلمون.
ماشالا به جونت. خواهر زود زود بیا عکس از دخملی بذار دلمون واسش تنگ میشه.
ماشالا هزار ماشالا بزنم به تخته خوب دخمل نازی داری بایدم همه همه جا نگاهش کنن. واسش اسپند دود کن عزیزم


ممنون گلم
مامان اندیا
30 اردیبهشت 91 15:52
مبارکه باشه عزیز دلم شش ماهگیت ایشالا 120 سالگی
سحر مامان تانیا
30 اردیبهشت 91 16:02
عزیزممممممممممممم مبارک باشه شیش ماهگی ات، ایشالا 160 ساله بشی... بوس


مرسی خاله جون
كاكل زري يا ناز پري
30 اردیبهشت 91 22:16
سلام مائده جونمممممممممم خيلي وقته نيومديييي گل دختر نمي زاره نه؟؟ من كه دلم حسابي تنگ بود در عوض عكس هاي قشنگ پرنيا جونم بهمون روحيه داد من كه عشق مدل خوابيدنش شدممممممممممم اي جااااااااان


سلام آره عزیزم دیگه بیشتر وقتم مال پرنیاس
گلاره
31 اردیبهشت 91 0:16
عزیزمممم 6 ماهگین مبارک حاله
مائده حتما برای چشمای این قند عسلت اسپند دود کن


مرسی خاله جون.

چشم گلاره
مریم مامان پندار
31 اردیبهشت 91 10:06
نیم سالگی ات مبارک خانوم
زودتر شروع کن به ورجه وورجه کردن و به هم ریختن خونه تا من کیف کنم
عکسات عین خودت قشنگن
عکس اخری هم قشنگه


از همین الان شروع کرده مریم جون هر چی مرتب میکنم به دقیقه نمیکشه دوباره میشه مثل اولش
زهرا مامان مه سما
31 اردیبهشت 91 11:43
6 ماهگیت مبارک عزیزم عکسات خیلی قشنگهههههههههههههه


مرسی خاله جون
زهرا از نی نی وبلاگ213
31 اردیبهشت 91 14:53
چه دختر نانازی داری ماشالا
چقدر صورتش معصومه مخصوصا وقتی خوابه
منم شش ماهگیشو تبریک میگم


ممنون خانمی
hodeys
1 خرداد 91 10:48
parnia khanum mashala che reaction hayi dare be mohitesh
mardom hagh daran tu khiiabun behesh negah konan, bas ke jigare

mamanesh, vase dokhtari espand dud kon, nazar gir dare, bas ke jazzabe


لطف داری حدیث جون
شلاله
1 خرداد 91 13:24
جاننننننننننننننننم.دخملمون تو دل بروئه دیگه.یه دونس. مائده جونم من و آرش خیلی دوسش داریم خدا حفظش کنه.واسش کل اسپندای دنیارم دود کنیم بازم کمه


ممنون عزیزم خیلی لطف دارین
مامان ابوالفضل
1 خرداد 91 15:56
سلام سلام صد تا سلام
پرنیا جون شش ماهگیت مبارک
جیگر بودی جیگر تر هم شدی عزیزمممممممممم


ممنون خاله جون
مامان ابوالفضل
1 خرداد 91 15:56
مامانی عکس ابرها محشره


مرسی
مامان ابوالفضل
1 خرداد 91 15:56
اون عکس که لب رودخونست کردانه؟


آره عزیزم
مامان ساینا
2 خرداد 91 15:54
6 ماهگی مبارک پرنیا جون. چه عکسای قشنگی.
مامانی به سوپش کره اضافه کن.


همینکارو میکنم عزیزم
سحر مامان تانیا
3 خرداد 91 1:46
کجایییییییییییی مامی مائده جوننننن؟؟؟


وقتی من میام تو نیستی
یاسمن مامان رادین
3 خرداد 91 10:49
حلول ماه مبارک رجب، ماه مناجات و بندگی و ماه خانه تکانی دل ها، بر مشتاقان کوی دوست مبارک باد
ازاده مامانه هانا
5 خرداد 91 0:34
الهی دورش بگردم مننننننن که همه نگاش می کنن..اسفند فراموش نشههههههه
الهی بگردم دور این عکس خوشملا
دلم میخواد ببینمش بی انصاف


قربونت برم. به خدا منم دوست دارم ببینمتون بذار ببینم چی میشه
فاطمه
5 خرداد 91 12:47
وای قربونش برم من الهی 6 ماهگیت مبارک خاله


ممنون خاله جون
خانمی
6 خرداد 91 10:53

6 ماهگیت مبارک عسلم


ممنون
مریم مامان عسل
9 خرداد 91 2:34
قربونت برم عزیزم. چقدر کارات مثل عسله.
6 ماهگیت مبارک خانوم خوشگله.


مرسی خاله جون
نهیر
14 خرداد 91 11:07
امروز فقط تو وبت بالا پایین رفتم عکسهاتو دیدم مو قشنگ من ماشالله به چشمهای درشتت دو تا چشم ارین من میشه یه چشم پرنیا ماشالله
راستی مائده عکس هنریت خیلی قشنگ بود
اینم برا شما


ممنون نهیر جوووونم