دو و نیم ماهگی
سلام جیگر مامان
نمیدونی چقدرررررر دوستت دارم هر روزی که میگذره عشقم نسبت بهت بیشتر میشه
دختر گلم کم کم داری بزرگ میشی و کارهای جدید انجام میدی. خوابت در روز کمتر شده و شب هم بهتر میخوابی نهایت تا یک بیداری و بعد میخوابی تاااااا 6 که بلند میشم بهت شیر میدمو دوباره میخوابی تا 9 یا 10
بیشتر مواقع صبحا که بیدار میشی خوش اخلاقی و باهات که حرف میزنم میخندی ولی مواقعی هم هست که با نق و نوق بیدار میشی و همه اش زور میزنی
جدیدا خودتو واسه مامان و بابات لوس میکنی و یه طور خیلی قشنگی لب میذاری و شروع میکنی به گریه کردن که یعنی بیاین منو بغل کنین اخ قربونت بشم من که وقتی بغلت میکنیم اروم میشی البته اگه یه ذره دیر به دادت برسیم مابین گریه هات غرغر میکنی و دعوامون میکنی
وقتی باهات حرف میزنم با دقت گوش میدی، لباتو تکون میدی، یه صداهایی از خودت درمیاری و میخندی
از صدای جغجغه هاتم خوشت میاد
قبلا اینطوری نبودی ولی جدیدا وقتی میخوام ازت عکس بگیرم چشاتو گرد میکنی و با تعجب بهش نگاه میکنی اینطوری
اینجا هم از دیدن این اقا ماره تعجب کردی
دستاتو کاملا شناختی و با ولع بیشتری میخوریشون
اویز بالای تختت رو خیلی دوست داری و از صداش خوشت میاد تقریبا هر دفعه 10 دقیقه ای باهاش سرگرمی و بهش میخندی ولی بعدش باز میگی بیاین منو بغل کنین
بغل غریبه ها دوست نداری بری و خانواده خودت رو ترجیح میدی
وقتی سکوت باشه یه دفعه یه صدای بلند بیاد میترسی و بغض میکنی ولی اگه سکوت نباشه برات عادیه
همچنان از حموم رفتن خوشت نمیاد، از اولش بغض داری و اخرش تبدیل به گریه میشه
وقتی هم رو زمین میخوابونمت یواش یواش تغییر جهت میدی و میای رو زمین نگاه کن اینطوری
البته بیشتر وقتا تو گهواره میخوابونمت اونم بدون بالش
بادکنک درست کردنم خیلی دوست داری
شبا هم با پستونک خوابت میبره. در کل روز به روز جیگرتر و خوردنی تر میشی
الان جمعه 90/11/14 ساعت 2:10 دقیقه بامداده و من از ساعت 11 شب پنج شنبه شروع کردم به نوشتن این مطلب ولی از دست تو خانمی یه روز طول کشیده
خیلی دوستت دارمممممممممممممممممممممممممممممم