دو ماهگی
جیگر مامان امروز دو ماهه شدی و بردیم واکسن دو ماهگیت رو بزنی. الهی بمیرم واست وقتی سوزن رفت تو پات یه جیغی کشیدی که جیگر مامان اتیش گرفت ولی اینقدر صبوری که زودی گریه ات قطع شد و خوابت برد. وقتی هم اومدیم خونه خوابیدی تا سه ساعت بعد که یه دفعه از خواب بیدار شدی و شروع کردی به گریه کردن منم واست کمپرس سرد گذاشتم و یواش یواش اروم شدی و دوباره خوابیدی. تا الان دیگه بی تابی نکردی و خداروشکر تب هم نداری چون بهت استامینوفن میدم فقط گهگاهی تو خواب ناله میکنی. فدات بشه مامان
قبل از واکسن
بعد از واکسن
وزنت 4600 شده و قدت هم 54 سانتی متر
تو هفته گذشته اولین مسافرتت رو هم رفتی. روز پنج شنبه 22 دی به همراه خانواده خودم به مقصد اراک حرکت کردیم و میخواستیم شب اونجا استراحت کنیم و فرداش بریم بروجرد عیادت شوهرعمه ام که مبتلا به سرطان شده بود و خیلی وقت بود ندیده بودیمش ولی متاسفانه دیر رسیدیم و همون پنج شنبه شب خبر دادن که ایشون فوت کرده و مراسم تدفینشون روز شنبه اس. برای همین شنبه رفتیم برای تشییع جنازه. اصلا دوست نداشتم اولین سفرت خالی از شادی و تفریح باشه ولی خب قسمت این بود.