پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره

من و دلبندم

یک و نیم ماهگی

1390/10/14 12:24
نویسنده : مامی مائده
916 بازدید
اشتراک گذاری

عشق مامان، اگه به تاریخ دیروز بخوایم حساب کنیم، یک ماه و نیم از اون روز خاطره انگیز، یعنی روز تولدت میگذره و تو روز به روز بزرگتر و شیرین تر میشی و من و بابایی شبها و روزامون با تو قشنگتر و دلپذیر تر شده niniweblog.com

تو این مدت وزنت به 4 کیلو رسیده و طبق منحنی رشد وزنت خوبه خداروشگر niniweblog.com

از وقتی یک ماهگی رو رد کردی هر شب دل درد داری و وقتی گریه میکنی جیگر مامان و اتیش میزنی ناراحتساعت از 11 شب که میگذره دل دردت شروع میشه تااااااااا 3 صبح. البته یک سره نیست چون من بهت قطره کولیک پد میدم و تا میخوری اروم میشی ولی دوباره یک ساعت بعد شروع میشه. دکتر بهم گفت شیر، ماست و پنیر اصلا نخورم و به جاش قرص کلسیم بخورم. دو روزه اینکارو میکنم و تو دیشب فقط چند دقیقه گریه کردی و بعدش تا صبح خوابیدی خیلی خوشحال شدممممممم امیدوارم این روند ادامه داشته باشه و دیگه درد نداشته باشی گلم niniweblog.com

 اون اوایل چند بار پستونک گذاشتم دهنت ولی خوشت نیومد و مینداختیش بیرون تا اینکه وقتی 44 روزت بود دوباره امتحان کردم و باز چند بار انداختی بیرون ولی سعی من بیشتر از تو بود و اخر تو کوتاه اومدی و قبولش کردی niniweblog.com

اینم یه عکس از اولین باری که پستونک خوردی

1

گاهی که خیلی گریه میکنی به دادت میرسه و با خوردنش اروم میشی فقط امیدوارم زیاد بهش وابسته نشی.

niniweblog.com

بذار یه ذره هم از حموم رفتنت بگم. اولش خیلی ارومی و خوشت میاد وقتی بدنت رو میشوریم ولی یه کم که طول میکشه و گرمت میشه یواش یواش نق و نوقت شروع میشه و اوه اوه نوبت به سرت که میرسه تا اب میریزیم رو سرت جیغت میره هوا اونم چه جیغاااااااااایی وای وای واسه همین ما هم سریع کارو تموم میکنیم و میاریمت بیرون. به خاطر این جیغایی که میکشی هنوز میترسم تنهایی ببرمت حموم واسه همین همیشه با مامان سهیلا میشوریمتniniweblog.com

جدیدا هم یاد گرفتی انگشتاتو لیس میزنی و شستت رو میمکی. یه ملچ و مولوچی هم راه میندازی که خدا میدونه. تو این لحظه خیلی بانمک میشی و ادم میخواد قورتت بدهniniweblog.com

بیشتر وقتا دستکش دستت میکنم چون صورتتو چنگ میندازی و موهاتو میکشی و شروع میکنی به گریه کردن ولی دو هفته ای میشه که دیگه دستت نمیکنم تا با دستا و انگشتات اشنا بشی  در عوض ناخنات تا یه ذره بلند میشه سریع کوتاه میکنم که صورتت اذیت نیشه. تو ناخن گرفتنم خیلی خبره هستم از خود راضی

 ساعتای بیداریت بیشتر شده و وقتی باهات حرف میزنیم با دقت گوش میدی و یه صداهایی از خودت درمیاری انگار که میخوای جوابمونو بدی. قربونت بشم الهیییییniniweblog.com

وقتی میخوای بغلت کنیم خیلی با ناز گریه میکنی و لباتو یه حالتی میکنی که میخوام واست غش کنم niniweblog.com

عاشق ماشین سواری هستی و تا ماشین حرکت میکنه تو اوج گریه هم باشی ساکت میشی و کم کم میخوابی به محض اینکه ماشین بایسته چشمای ناز تو هم باز میشه و نق نق میکنی تا دوباره ماشین حرکت کنهniniweblog.com

از وقتی که اومدی تو زندگیم واسه کارای خودم و خونه وقت کم میارم. اولویت همه کارام شدی تو دلبندم ولی از این بابت اصلا ناراحت نیستم و عشق میکنم وقتی به تو رسیدگی میکنم niniweblog.com

بابایی هم کمتر این ور و اون ور میره و تا کارش تموم میشه دوست داره سریع بیاد خونه چون دلش واست تنگ میشه. یه شب که خیلی بی تابی میکردی و حتی تو بغل من هم اروم نمیشدی تا رفتی بغل بابایی اروم شدی و خوابیدی niniweblog.com اونجا بود که بابایی داشت ذوق مرگ میشد نیشخند

 

خلاصه اینکه خیلی خیلی خوشحالیم از اینکه خدا، تو فرشته کوچولوی نازنینو بهمون داده و ازش میخوایم تو رو واسمون نگه داره و همیشه صحیح و سلامت باشی قلبماچقلب

یه عکس که با عارفه جون انداختی رو تو ادامه مطلب واست میذارم

این عکسو با خاله عارفه انداختی تو شب تولدش که البته اولین شب یلدای تو هم بود

2

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (20)

مریم مامان عسل
14 دی 90 16:38
سلام مائده جون. خوبی؟ وای خدای من! انگار این پست رو خود من نوشتم!!!! چقدر شبیه همیم. از حموم رفتن و پستونک نگرفتن و نرسیدن به کارای خونه و ماشین سواری! وقتی سوار ماشینیم عسل آرومه. اما پشت چراغ قرمز گریه میکنه!! قربون پرنیا خوشگله بشه خاله! خدا رو شکر که رشدت خوب بوده و دل دردات کمتر شده. بوس بوس بوس.


پس عسل جونم اینطوریه قربونش بشم
کاکل زری یا ناز پری
16 دی 90 10:26
اخیییییییییییییییی خوبی مائده جونم دلم برای پرنیا تنگ شده بود هزار ماشاالله چقدر بزرگ شده ای جونممممممممممم


دل ما هم برات تنگ شده بود عزیزم
bahareh
16 دی 90 12:42
akhey nasi parnia o khale joonesh
bahareh
16 دی 90 12:43
ey khoda ghyafasho kheyliiiiiiiiiiiiiiiiii bahale pestoonakesh che khojmele. maede vasash espand dood kon cheshash kheyli del bareha bozorg she mikhad del bebare sheytoon bala
مروارید مامان آوا
16 دی 90 20:00
الهی خاله قربونت بره چه بزرگ و ناز شدی
بابای مهرسا
16 دی 90 22:15
سلام
ممنون
کوچولوی شما خیلی خیلی ناز شده

امیدوارم همیشه لبش خندون باشه


ممنونم
مامان پرنیا
18 دی 90 0:10
سلام عزیزم من که هر کاری کردم نتونستم خواب پرنیا رو تنظیم کنم دختر من کلا کم خوابه تو 24 ساعت به زور 8 ساعت می خوابه
انشالله پرنیا کوچولوی شما تا 2 ماهگی شب و روزش رو پیدا کنه که مثل من نشی:
S
در ضمن خیلی کار خوبی کردی بهش پستونک دادی خیلی کمکت میکنه
از طرف من حسابی ببوسش جیگر طلا رو


ایشالا خواب پرنیا جونم بیشتر بشه
ممنون عزیزم
گلاره
18 دی 90 1:14
وای مائده چقدر کارهای پرنیان شبیه بنیتاست اونم تا تو ماشین میشینه میخوابه ولی کافیه به یه چراغ قرمز برسیم یهو بیدار میشه و نق نق....در مورد چنگ زدن هم همینطور باید مرتب دستکش دستش باشه.
ولی عکس خاله ماشاله چه چشایی داره اسپند براش دود کن


مرسی عزیزم
مریم مامان ملینا
18 دی 90 13:47
ماشالا چه دخمل نازی.
عزیزم سه ماه اول زندگی یه کم کارها بی برنامه پیش میره ولی بعد از اون درست میشه و لذتشو میبری اون موقع


امیدوارم
منا مامان الینا
18 دی 90 17:22
چقدر این کوشمولوها شبیه هم هستن من که ادیشب تا صبح بیدار بودم الینا خانوم روزا خوابه و شب بیدار !موندم چهل روز ش تموم بشه میگن بهتر میشه!


ازاده مامانه هانا
19 دی 90 0:32
ماشاله خانوم شده دیگه دخملی ببین مامانش ااااااااااااااااااااااین همه کارای جدید یاد گرفته باید فکر جهاز باشیاااااااا میبرنش زودی.اخیش دله خودم گرفت . اصلا بیا دخترامونو شوهر ندیم. میبینی مائده خودم میبرم خودم میدوزم. خودمم تنم میکنم. بووووووووس واسه فرشته ناز و مامانش


نهههههههه من که نمیتونم به این چیزا فکر کنم ازم جدا بشه می میرمممممم
مامان آریا
20 دی 90 17:23
پرنیا جان چقدر نازی شما عزیزم
مامان و خیلی اذیت نکن باشه



پرنیا: چشم خاله جون
مریم مامان پندار
20 دی 90 20:02
ناز نازی خاله پستونکت رو بنداز دور به مامان بگو من گول نمیخورم
اگر دستم به مامانت برسه میکشمششششششششششش


چراااااااا
منا مامان الینا
20 دی 90 21:38
سلام مائده جون
خوبی مامانی؟
منم دیشب الینا رو بردم دکتر و واسه دلپیچه هاش قطره کولیک پد نوشت و گفت روزی 3 یا 4 بار بهش بده اما نگفت هر بار چند قطره منم اینقد حواسم پرت بود نپرسیدم تو هر بار چند قطره بهش میدی؟


هر بار 5 قطره بهش بده
مامان آرین
24 دی 90 16:27
مائده جون سلام . هزااااااار ماشالا گل دخترت هم حسابی بزرگ شده هم بانمک . قربونش بشم با اون پستونک خوردنش .


سلام عزیزم مرسی
خانمی
25 دی 90 10:33
وای چه دخملی چه مخملی دختر منم پستونک خور حرفه ای شده ههههه
سحر مامان تانیا
26 دی 90 14:36
ای جونمممممممممممم چه ماه شده این خانم خوشگله، سلامت باشه ایشالا
نگین
26 دی 90 23:00
سلام جیگر خاله چه ماه شدی ماشالااااااااااااااااااااااا پسملی منم بهت سلام میرسونه هههههههههههههههههه


ممنون خاله جون


مامان آرزو
28 دی 90 18:03
نازي خاله جوني
گلاره چرا تاريخ وبلاك دوروز عقبه؟


ارزو حالت خوبه؟؟؟
مامان مریمی
28 دی 90 19:49
قربونت برم خاله جون... چقدر کاراشون شبیه همه... هانا که پستونکشو دیگه خیلی دوست نداره