پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

من و دلبندم

18 ماهگی

1392/3/4 22:39
نویسنده : مامی مائده
1,134 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از یه غیبت طولانی بالاخره اومدم. اینترنتم یه مدت قطع بود نشد بیام برات بنویسم عزیز دلم قلب

18 ماهگی و کابوس واکسن بالاخره تموم شد. فقط شب اول تب داشتی و تا دو روز شل شلی راه میرفتی پات درد میکرد ولی بعد از دو روز دیگه کاملا خوب شده بودی  فکر میکردم خیلی سخت تر از اینا باشه ولی خداروشکر همه چی خوب بود.

یه کار مهم دیگه که انجام دادم و مدتها بود بهش فکر میکردم جریان از شیر گرفتنت بود. اگه زودتر انجامش نمیدادم هوا گرم میشد و اذیت میشدی واسه همین اول خرداد دیگه تصمیممو گرفتم. صبح که بیدار شدی طبق معمول شیر خوردی و بعدش دیگه تعطیلللللللل نیشخند روشون چسب زدم بار اول که دیدیش با تعجب نگاه کردی گفتم می می اوخ شده مامان تو هم میگفتی هیییییی با انگشت نشونش میدادی الهی بگردم واستتتتتتتت که اونطوری با حسرت نگاه میکردی عزیز دلمیییییییییی ولی خب واقعا الان خیلی خیلی خوشحالم که اینکارو کردم چون از اون روز به بعد اشتهات چند برابر شده و هر چی بهت میدم میخوری از این بابت واقعا همگی خوشحالیم. شیر پاستوریزه هم جایگزین شیر خودم کردم. شیشه شیر رو که اصلا دوست نداشتی بعد از این اتفاق تا بهت دادم سریع قبولش کردی و شیرشو خوردی. فکر نمیکردم اینقدر راحت با این قضیه کنار بیای. شب که شد انتظار داشتم خیلی بیقراری کنی برای شیر ولی یه ذره نق زدی و زود خوابیدی برای همین شیر روز و شب با هم قطع شد نیشخند

 از امشبم تو تخت خودت خوابوندمت که دیگه عادت کنی و اونجا بخوابی. این هفته بابا شبکاره و واسه من راحت تره چون پایین تخت خودت میخوابم تا خیالم راحت باشه. بعدش که عادت کنی میتونم تنهات بذارم.

کلمه جدیدی یاد نگرفتی. حرف زیاد میزنی ولی به یه زبون خاص که کسی متوجه نمیشه نیشخند

اولین جمله ای که تونستی بگی اینه: عدی اااا دد یعنی علی بیا بریم دد خنده اینم فقط موقعی میگی که بابا نباشه. گوشی رو برمیداری میذاری در گوشت و هی این جمله رو تکرار میکنی و منم ذوق میکنم. اخه بابا خیلی ددریت کرده بیشتر روزا دوتایی میرین پارک و حال میکنین واسه خودتون.

این دو سه روزه واقعاااااااااا خوشحالم فقط و فقط به خاطر غذاخوردنت. نمیدونی مواقعی که هیچی نمیخوردی چقدررررر کلافه و عصبی بودم. امیدوارم این روند همینطوری ادامه داشته باشه و شاهد وزنگیریت باشیم عزیز دلممممممممممم

1

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (15)

حدیث
5 خرداد 92 0:54
همیشه این موهای خوشگلت تو حلق م بود، الان دیگه داره من و م کشششششه خدا رو شکر که شما ههم دیگه رسما غذا خور شدی افرین به این همه پیشرفتت گلم
مامان وانیا
5 خرداد 92 0:55
عزیزم خوبه که غذا میخودی و مامانیرو دیگه اذیت نمیکنی خداروشکر ایشالاه زودی وزن گیریت خوب بشه گلم
کاکل زری یا ناز پری
5 خرداد 92 12:26
واییییییییییی مراحا ترقی رو چه سریع طی کریییییییییییی دیگه فکر کردم اخر این پست مامنت شوهرتم دادههههههههه ماشااللهههههههههههههه دلم خیلی براتوئن تنگ شده بود بووووووووووووس بوووووووووووووووس
صبا مامان نیوشا
6 خرداد 92 0:16
عزیز دلم که اینقدر فهمیده است زود شیرو گذاشت کنار.... ایشالا تپلی بشی
mamane Ali
7 خرداد 92 11:40
اوخی.. به سلامتی.. افرین نی نی خوب تند تند غذا بخور تپلی بشی مامانت یه نفس راحت بکشه.. چقد نازی خاله جونممم.. موهات خیلی خوشکله ماشالله
مائده(ني ني بوس)
7 خرداد 92 16:45
آفرين به اين دخملي ناز كه هم توي اتاق خودش لالا ميكنه هم ديگه با ممه باي باي كرده
مریم
7 خرداد 92 20:58
سلام خوبید دخملی خوبه همیشه میام وبلاگتون دخمل منم هفته پیش واکسن زد خوشبحالتون از شیر گرفتینش غذا خوردنش چطوره دخمل منم خیلی ریزه میزه است و وابسطه نمی دونم چکار کنم فقط شیر می خوره


سلام ممنون که سر میزنین ایشالا اونم غذاخور میشه
مریم مامان پندار
8 خرداد 92 16:05
ای جونم پرنیا
زهرا مامان مه سما
8 خرداد 92 16:08
18 ماهگیت مبارک عزیزم مائده منم مه سما را که کاملا از شیر گرفتم غذا خوردنش خیلی خوب شد
سحر مامان تانیا
8 خرداد 92 22:47
عزیزممممممممم هجده ماهگی ات مبارک، خوشگل خانم زیبای دوست داشتنی امیدوارم همیشه لبت خندون باشه
خانمی
9 خرداد 92 9:22
چه عجب این وبلاگ آپ شد....هر روز میومدم سر میزدم.....این دخمله چه بزرگ شده ماشالا
مامان آرین
9 خرداد 92 19:57
18ماهگی گل دختر خوشگل مبارررررکخوشحالم واکسن زیاد اذیتت نکرده عزیزم.واینکه غذاخور شدی.همیشه شادوسلامت باشی.
مامانی وروجک ارمیا
11 خرداد 92 23:02
ای جووونم موهاش چه بلند شده بهش میاد.من هم همینطوری م روزایی که ارمیا غذا میخوره شاد و سرحالم اخه هیچ دغدغه ی دیگه ای ندارم ولی وقتی بدغذا میشه واقعا بهم میریزم.
مامان ابوالفضل
17 خرداد 92 12:19
هجده ماهگیت مبارک گل دخمله عروسک
روشا.. مامان ساینا
23 خرداد 92 15:24
یعنی من از همون اول عاشق موهات بودم ....باربی خوشکلم.......... باریکلا شیطون بلا....خوب غذا بخور از این هم قوی تر و شیطون تر بشی باشه........... منم میخوام ساینا رو از شیر بگیرم ولی میترسم................